مکالمه عربی
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 87
:: کل نظرات : 2

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز :
:: باردید دیروز :
:: بازدید هفته :
:: بازدید ماه :
:: بازدید سال :
:: بازدید کلی :
نویسنده : Aliakbarloo
شنبه 17 مرداد 1394
مصطلحات عربی
کیف الصحة = کیف الحال =کیفک : چطوری، سلامتی ، حالت چطوره ؟
أهلاً وسهلاً= أهلین =مرحباٌ بک،یاأهلاٌ بک ،أهلاٌ: خوش آمدی 
یا أهلاً بک :خوش آمدی 
صباح الخیر: صبح بخیر و الجواب:صباح النور ، صباح الورد،صباح العسل 
أنا بخیر ، الحمدلله ،حسنٌ :من خوبم 
ماإسمک ، شُو إسمک :نامت چیست؟ 
فی أمان الله=الله معک=فی رعایة الله =تحت رعایة الله=مع السلامة=سلّمک الله و رعاک : در پناه خدا  والجواب: أجمعین :شماهم همینطور
زادالله فیک البرکة : خدابرکت دهد و الجواب: و زادها فیک 
لامؤاخذة= عفواً ، معذرة : جسارت نشود 
بورک فیک =الله یبارک فیک : خدا یارت ، خیر ببینی 
علی عینی :به روی چشم  والجواب : سَلِمت عیناک
سمعاً وطاعةً ً=علی رأسی =تحت أمرک= طوع أمرک= أمرک :ای به چشم ، اطاعت 
بلّغ سلامی إلی : سلام برسون 
یرحکم الله (درهنگام عطسه)  والجواب : یغفرالله لکم 
اُخرس =اُسکت: خفه شو
اُغرب عن وجهی : گم شو
لاسمح الله =حاشالله=لاقدّرالله :خدا نکند ،مبادا
عفواٌ= معذرةً=أعتذر منکم =أرجو عدم المؤاخذة :ببخشید ، معذرت میخوام
عم صباحاً=أسعد الله صباحک : روزت خجسته ، بامدادت خوش
إیهٍ : خُب ، بسیار خوب 
ساعدک الله :خسته نباشید  والجواب : سلّمک الله : سلامت باشید 
 

الحوار حول الصلوة(6)

مکالمه در مورد نماز

................................. مکالمه اول

صالح: السلام علیک. أین تصلی الصلوات الخمس؟

سلام. نمازهای پنج گانه را کجا می خوانی؟

محسن:  و علیک السلام. أصلی الصبح فی بیتی و الظهر والعصر فی المدرسة و المغرب و العشاء فی مسجد امیرالمؤمنین(ع). و أین تصلی أنت؟

سلام. نماز صبح را در منزل و ظهر و عصر را در مدرسه و مغرب و عشاء را در مسجد امیرالمؤمنین(ع) می خوانم. تو نمازهایت را کجا می خوانی؟

صالح: أصلی الصلوة الصبح فی مسجد الحجة(عج) و الظهر و العصر فی مسجد الکبیر و المغرب و العشاء فی مسجد سلمان.

من نماز صبح را در مسجد حجت(ع) و ظهر و عصر را در مسجد بزرگ و مغرب و عشاء را در مسجد سلمان می خوانم.

محسن: متی تستیقظ لصلوة الفجر؟

کی برای نماز صبح بیدار می شود؟

صالح: بعد اذان الفجر؟

بعد از اذان صبح.

محسن: لماذا تستیقظ متأخراً؟

چرا دیر بیدار می شوی؟

صالح:  لا أستطیع، أعمل فی اللیل.

نمی توانم زود بیدار شوم. چون شب کار می کنم.

محسن: ضع المنبّه بجانبک و إستیقظ مبکراً.

یک ساعت زنگی کنارت بگذار، و زود بیدار شو.

صالح: علی عینی، هذه فکرة طیبة.

چشم ،فکر خوبی است.

محسن: أنا سأسافر الی مشهد الرضا(ع). إن شاء الله.

من بزودی به مشهد الرضا (ع) مسافرت می کنم.

صالح: لماذا ستسافر إلی مشهد؟ للعمل أم للزیارة؟

برای چه به مشهد می روی؟ برای کار یا زیارت؟

محسن: أرید أن أزور مولای علی بن موسی الرضا(ع) و أصلی فی حرمه. إلی أین تسافر أنت؟

می خواهم مولایم امام رضا(ع) را زیارت کنم و نماز را در حرمش بخوانم. تو به کجا مسافرت می کنی؟

صالح: سأسافر أیضاً إلی مدینة قم لزیارة سیدة معصومة(س).للزیارة و صلاة الجمعة فیها.

من هم فردا به شهر قم مسافرت می کنم، برای زیارت حضرت معصومه(س) و  اقامه ی نماز  جمعه در آن جا.

محسن: هذا أذان الظهر، هیّأ بنا إلی المسجد.

این اذان صبح، آماده شو برویم مسجد.

صالح: أنا أصلی فی البیت.

من در خانه نماز می خوانم.

محسن: لماذا تصلّی فی البیت؟ هل أنت مریض؟ المسجد قریب منک.

برای چه در خانه؟ مگر مریضی؟ مسجد نزدیک شماست.

صالح: لست مریضاً و لکن أنا کسلان.

من مریض نیستم، ولی خسته هستم.

محسن: صحیح، آسف.

درست است، متأسفم.

صالح: أنا ذاهب إلی المسجد.

من می خواهم بروم مسجد.

محسن: إنتظر، أنا ذاهب معک.

منتظر باش من با تو می آیم.

 

 

الحوار فی الهِوایات(12)

گفتگو درباره سرگرمی ها

محمد: السلام علیک. ما هِوایاتک فی الصّیف؟     

سلام، سرگرمی های تو در تابستان چیست؟

علی: و علیک السلام.. هوایاتی: قرائت الکتب الجدیدة، الرّیاضة و السّفر. و ما هوایاتک أنت؟

سلام، سرگرمی های من، خواندن کتابهای جدید، ورزش، مسافرت. سرگرمی های تو چیست؟

محمد: هوایاتی کثیرة، الرّحلات، تعلیم القرآن، المراسلة الی الأصدقاء و قرائة المجلات العلمیة.

سرگرمی های من زیاد است، سفرها، آموزش قرآن، نامه نگاری با دوستان و خواندن مجله های علمی.

علی: قرائة الکتاب هوایة مفیدة، هل لدیک مکتبة؟

خواندن کتاب خواندن سرگرمی مفیدی است، آیا کتابخانه داری؟

محمد: نعم، عندی مکتبة کبیرة.

بله، من کتابخانه ی بزرگی دارم.

علی: کم ساعة تقرأ فی الیوم؟

چند ساعت در روز کتاب می خوانی؟

محمد: أقرأ أربع ساعات تقریباً.

من تقریباً چهار ساعت کتاب می خوانم.

علی: هل زُرت معرض الدولیة للهوایات فی طهران؟

آیا نمایشگاه بین المللی سرگرمی های در تهران را دیده ای؟

محمد: لا، ما زرته، هیّأ بنا إلیه.

نه، ندیدم، آماده شو برویم آنجا.

علی: هذا هو معرض الهوایات. من أیّ جناح نبدأ؟

این نمایشگاه سرگرمی هاست، از کدام غرفه شروع کنیم؟

محمد: نبدأ من جناح الطوابع، ثمّ جناح الخط العربی.

از غرفه ی تمبر ها شروع کنیم، سپس به غرفه ی خطوط عربی برویم.

علی: هل هذا الطابَع هندی، أم فرنسی؟

آیا این تمبر هندی است یا فرانسوی؟

محمد: هذا طابَع فرنسی.

این تمبر فرانسوی است.

علی: هذا جناح الخطوط، هل تعرف خطوط العربیّ؟

این غرفه ی خط هاست، آیا خطهای عربی را می شناسی؟

محمد: لا، ما اسم هذه الخطوط؟

نه، اسم این خط ها چیست؟

علی: هذا خط النسخ و هذا الرقعة.

این خط نسخ است و این هم خط رقعة.

محمد: هذا جناح الصحافة و الکتب، هل یوجد هنا صحیفة إنجلیسیة؟

این غرفه ی روزنامه ها و کتاب هاست،  آیا اینجا روزنامه ی انگلیسی هست.

علی: نعم، یوجد.

بله، یافت می شود.

محمد: هذا جناح التدبیر المنزلی، هل تدری ما إسم هذه الأطعمة؟

این غرفه ی برنامه ریزی منزل است، آیا اسم این غذا ها را می شناسی؟

علی: نعم، هذا طعام صینی و هذا طعام عربی.

بله، این غذای چینی است و این غذای عربی است.

محمد: هذا جناح الریاضة، هل تعلم ما فیها؟

این غرفه ی ورزش است، آیا می دانی در آن چیست؟

علی: نعم، فیها أسباب کرة القدم، السّباحة و الفروسیّة.

بله، در آن وسایل فوتبال، شنا، اسب سواری است.

محمد: أی جمعیة تختار للهوایات؟

کدام گروه را برای سرگرمی هایت انتخاب می کنی؟

علی: أختار جمعیة الحاسوب و الصحافة. و أنت؟

من گروه های کامپیوتر و روزنامه را انتخاب می کنم. تو چه گروهی را انتخاب می کنی؟

محمد: أختار جمعیة الثّقافة الإسلامیة و العلوم.

من گروه های فرهنگ اسلامی و علوم را انتخاب می کنم.

 

الحوار فی الناس و الأماکن (11)

گفتگو درباره مردم و مکانها

الحوار الأول

سعید: السلام علیکم، لماذا ترکت العراق؟

سلام. برای چه عراق را ترک کردی؟

محمد:و علیک السلام ، إنتقلت الشّرِکة إلی طهران و أنا مدیر الشرکة.

سلام، شرکت به تهران منتقل شد و من مدیر شرکتم.

سعید: کنت سعیداً فی العراق.

تو در عراق خوشبخت بودی.

محمد: نعم، و لیکن أصدقائی هناک.

بله و لیکن دوستانم اینجا هستند.

سعید: ما رأیک فی طهران؟

نظرت در مورد تهران چیست؟

محمد: طهران، مدینة کبیرة و جمیلة.

تهران شهر بزرگ و زیبائی است.

سعید: کیف تقضی العطلة فی طهران؟

تعطیلات را در تهران چگونه می گذرانید؟

محمد: أذهب مع أسرتی إلی مصاحف الشمال و الزیارة.

با خانواده به یکی از تفریح گاه(ییلاق) های شمال و زیارت می رویم.

سعید: کم تستغرق الرحلة إلی الشمال؟

سفر شما به شمال چقدر طول می کشد.

محمد: تستغرق خمس ساعات. أو أزید فی إزدحام الطرق.

(سفر ما) پنج ساعت طول می کشد یا بیشتر در(صورت) ترافیک راه ها.

اللعاب بالأعداد

بازی با اعداد

(یه مرغ دارم....)

س: لی دَجاجة بائض، تبیض کلَّ یومٍ أربعةَ أبیاض.

م: لماذا أربعة؟

س: فکم؟

م: خمسة.

س: لماذا خمسة؟

م: فکم؟

س: ثلاثة.

م: لماذا ثلاثة؟

م: فکم؟

س: واحد.

م: لماذا واحد؟

س: فکم؟

م: اثنان.

س: لماذا أثنان؟

م: فکم؟

س: ثمانیة.

م: لماذا ثمانیة؟

س: فکم؟

م: تسعة.

س: لماذا تسعة؟

م: فکم؟

س: عشرة.

م: لماذا عشرة؟

س: فکم؟

م: اثنان و عشرین

س: لماذا اثنان و عشرین؟

م: فکم؟

س: اثنان و خمسون.

م: لماذا اثنان و خمسون؟

س: فکم؟

م: مأة و اربعة و تسعون.

س: لماذا مأة و اربعة و تسعون ؟

م: فکم؟

س: ستة و ستّون.

م: لماذا ستة و ستّون؟

س: فکم؟

م: مأتان و واحد.

س: لماذا مأتان و واحد؟

م: فکم؟

س: ألف و تسع مأة و خمس و ثلاثون .

م: لماذا ألف و تسع مأة و خمس و ثلاثون؟

س: فکم؟

م: أربع آلاف و خمس مأة و تسع و ستّون.

س: لماذا أربع آلاف و خمس مأة و تسع و ستّون؟

م: فکم؟

س: أحد عشر آلاف و خمس مأة و سبع و تسعون.

م: لماذا أحد عشر آلاف و خمس مأة و سبع و تسعون؟

س: فکم؟

م: واحد


الحوار فی الحیاة الیومیة(4)

مکالمه در باره زندگی روزمره

حوار اول

احمد: السلام علیک، متی تستیقظ؟

سلام. کی (از خواب) بیدار می شوی؟

مسعود: و علیک السلام، أستیقظ عند صلوة الفجر.

سلام. موقع نماز صبح (از خواب) بیدار می شوم.

احمد: أین تصلی الفجر؟

نماز صبح را کجا می خوانی؟

مسعود: أصلی الفجر فی المسجد.

نماز صبح را در مسجد می خوانم.

احمد: هل تنام بعد الصلوة أم تستیقظ؟

آیا بعد از نماز می خوابی یا بیدار می مانی؟

مسعود: لا، أنا أقرأ القرآن بعد الصلوة.

نه، من بعد از نماز قرآن می خوانم.

احمد: متی تذهب بالمدرسة؟

کی به مدرسه می روی؟

مسعود: أذهب الساعة السابعة.

ساعت هفت می روم.

احمد: بالسیارة تذهب أم بالحافلة؟

با ماشین(شخصی) می روی یا اتوبوس؟

مسعود: أذهب بالحافلة.

با اتوبوس می روم.

احمد: هذا یوم العطلة أم یوم العمل؟ ماذا ستفعل؟

این روز، روز تعطیلی است یا کار؟ چه کار خواهی کرد؟

مسعود: هذا یوم العطلة و سأکنس غرفة الجلوس.

این روز تعطیلی است، و اتاق نشیمن(هال) را جارو (نظافت) خواهم کرد.

احمد: و ماذا ستفعل أمّک و أختک؟

مادر و خواهرت چه کار می کنند؟

مسعود: أختی ستکنس غرفة النوم و أمّی ستغسل الملابس و ستکویها.

خواهرم اتاق خواب را جارو (تمیز) می کند و مادرم لباسها را می شوید و اتو می کند.

احمد: ماذا ستفعل جدّک و جدّتک؟

پدر بزرگ و مادر بزرگت چکار می کنند؟

مسعود: جدّی ستقرأ القرآن و جدّتی ستغسل الأطباق.

پدر بزرگم قرآن می خواند و مادر برزگم ظرف ها را می شوید.

احمد: متی تستیقظ یوم العطلة؟

روز تعطیلی کی بیدار می شود؟

مسعود: أستیقظ مبکراً. و أنت متی تستیقظ؟

زود بیدار می شوم. تو کی بیدار می شوی؟

احمد: أستیقظ متأخراً. للکسلان.

من دیر بیدار می شوم، بخاطر کسالت.

مسعود: ماذا تفعل فی الصباح؟

صبح چه کار می کنی؟

احمد: أشاهد التّلفاز و أقرأ الصّحیفة و الکتب. ماذا تفعل أنت؟

تلوزیون نگاه می کنم و روزنامه و کتاب می خوانم. تو چه کار می کنی؟

مسعود: أذهب المسجد الکبیر، لأصلّی الجمعة.

من به مسجد بزرگ می روم  تا نماز جمعه را بخوانم.

احمد: أنا أیضا أفعل ما تفعل.

من هم همین طور، همان کاری که تو انجام می دهم، انجام می دهم.

 

 

الحوار فی التسویق(9)

گفتگو درباره خرید کالا

فاطمةَ: السلام علیکم یا صدیقتی.

 ف: دوست من سلام

خدیجة: و علیکم السلام . ماذا تریدین؟

 خ: سلام بر شما. چه چیز می خواهید؟                                

فاطمةَ: أرید مِعطفاً، ترانیه بألوان مختلفة.

 ف: من روپوش(مانتو) می خواهم، چند رنگش را بمن نشان بده.

خدیجة: علی عینی، هذا هو المِعطف الرّمادی و الخضراء و الأزرق.

 خ: بروی چشم، این روپوش طوسی و سبز و آبی است.

فاطمةَ: کَم سِعر المِعطف الرّمادی؟

 ف: قیمت این روپوش طوسی چقدر است؟

خدیجة: المطلوب عشرة آلاف تومان.

 خ: قیمتش ده هزار تومان می شود.

فاطمةَ: أ یمکن أرخص منها؟

ف: آیا ممکن است ارزان تر بدهید؟

خدیجة:  عفواً، لا یمکن، هذا قلیل الربح.

 خ:  می بخشید، امکان ندارد، سود آن کم است.

فاطمةَ: تفضّلی، هذه عشرة آلاف تومان.

 ف: بفرمائید، این هم ده هزار تومان.

خدیجة: شکراً لکِ.

خ: ممنون.

فاطمةَ: هل یوجد هنا سراویل جینیّ للأطفال؟

ف: آیا اینجا شلوار جین برای بچه ها هست؟

خدیجة: نعم، السّراویل الجینی بیمینک.

خ:  بله، شلوارهای جین سمت راستت است.

فاطمةَ: هذا السّروال الأزرق، بکَم؟

ف: این شلوار آبی چند است؟

خدیجة: المطلوب، ستة آلاف تومان.

 خ: قیمت آن شش هزار تومان.

فاطمةَ: تفضّلی، هذه ستة الآف تومان.

 ف: بفرما، این شش هزار تومان.

خدیجة: شکراً. هل تریدین شیئاً آخر؟

 خ: ممنون، آیا چیز دیگری هم می خواهید؟

فاطمةَ: نعم، أرید قمیصاً جمیلاً لزوجی. أین قسم قمیص الرجال؟

 ف: بله، یک پیراهن زیبا برای همسرم می خواهم. بخش پیراهن مردانه کجاست؟

خدیجة: قسم قمیص الرجال فی الطابق الأول، إذهبی هناک و إختری ما تطلب.

 خ:  بخش پیراهن مردانه، طبقه ی أول است، برو آنجا و هر چه می خواهی انتخاب کن.

ذهبتت الفاطمة إلی الدّور الأول و وقفت عند غرفة القمیص

 فاطمه به طبقه ی اول رفت و کنار غرفه پیراهن ایستاد.

البائع: مرحباً، أی خدمة؟

ب: خوش آمدید، چه خدمتی از من بر می آید؟

فاطمةَ: هذا القمیصان الأزرق و الوردی بکَم؟

ف: این پیراهن آبی و صورتی به چه قیمت است؟

البائع: القمیص الأزرق ألفین تومان و الوردی بثلاثة آلاف تومان.

ب: پیراهن آبی دو هزار تومان و صورتی سه هزار تومان.

فاطمةَ: أرید هذا القمیص الوردی.

ف: من این پیراهن صورتی را می خواهم.

البائع: المطلوب ثلاثة آلاف تومان.

ب: قیمت سه هزار تومان می شود.

فاطمة: تفضّل، هذه ثلاثة آلاف تومان.

ف: بفرمائید، این سه هزار تومان.

البائع: شکراً لشرائک.

ب: از خرید شما ممنونم.

 


الحوار فی الأسرة(2)

مکالمه در خانواده

حوار اول

محمد: السلام علیکم

سلام

علی: و علیک السلام. هذه صورة من؟

سلام، این عکس کیست؟

محمد: هذه صورة أسرتی.

این عکس خانواده ام است.

علی: مَن هم؟

آنها کیانند؟

محمد: هذا أبی هو مهندس و هذا جدّی.

این پدرم است، او مهندس است و این جدّم است.

علی: هل هی جدّتک؟ و مَن هی؟

آیا او مادر بزرگت است؟ و او کیست؟

محمد: نعم، هذه جدتی و هی أمی، هی طبیبة.

بله، این مادر بزرگم است و او مادرم است، او پزشک است.

علی: هذا أخی حسین، هو طالب و هذه أختی، هی معلمة.

این برادرم حسین است، او دانشجو است، و این خواهرم است، او معلم است.

محمد: هل هذه شجرة؟

آیا این درخت است؟

علی: نعم، هذه شجرة، هذه أسرة الرسول(ص).

بله، این درخت است، این خانواده پیامبر (ص) است.

محمد: هذا والده و هذه والدته.

این پدرش است و این مادرش.

علی: و هذا إبنه إبراهیم و هذا إبنه قاسم.

و این پسرش ابراهیم و این پسرش قاسم است.

محمد: هذا عمّه حمزة و هذا عمّه عباس

این عمویش حمزه و این عمویش عباس است.

علی: و هذا جدّه عبدالمطّلب و هذه عمّته صفیة.

و این پدر بزرگش عبدالمطلب و این عمه اش صفیه است.

محمد: هذه إبنته فاطمه و هذه إبنته زینب.

این دخترش فاطمه(س) و  این دخترش زینب.

علی: و هذه إبنته أم کلثوم و هذه إبنته رقیة.

و این دخترش ام کلثوم و این دخترش رقیه است.

محمد: نعم، صحیح، هم أسرة الرسول(ص).

بله، درست است، ایشان خانواده ی پیامبرند.

الحوار فی التعارف(1)

مکالمه در احوال پرسی

س: السلام علیک.

سلام

م: و علیک السلام، إسمی محمد. ما إسمک؟

سلام، اسم من محمده. اسم تو چیه؟

س: أنا سعید، کیف حالک؟

من سعیدم، حالت چطوره؟

م: أنا بخیر، الحمد لله. و کیف أنت؟

من خوبم، شکر خدا، تو چطوری؟

س: شکراً، أنا بخیر.

ممنون، من خوبم.

م: من أین أنت؟

اهل کجائی؟

س: أنا من باکستان، أنا باکستانی. وما جنسیّتک أنت؟

من از پاکستانم، من پاکستانیم، تو کجائی هستی؟

م: أنا من أیران، أنا ایرانی.

من از ایرانم، من ایرانیم.

س: هذا أخی، هو مدّرس.

این برادر منه، ایشون استادند.

م: أهلاً و سهلاً، هذا صدیقی، هو طبیب.

خوش آمدی، این دوستم است، ایشون دکترند.

س: أهلاً  و سهلاً، أنا فی خدمتکم.

خوش آمدی، من در خدمتم.

م: شکراً، سألقیک فی الجامعة.

تشکر، بزودی در دانشگاه می بینم.

س: إن شاء الله، مع السلامة.

به امید خدا، به سلامت.

**********************

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 615
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان www.Aliakbarloo.Lxb.ir و آدرس aliakbarloo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.